یگانه دختر ریحان جانیگانه دختر ریحان جان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره
گل پسرم امیرحسین خانگل پسرم امیرحسین خان، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

زیباترین لبخند خداوند ریحان جان

ریحانم 11 ماهگیت و روییدن ششمین مروارید خوشکلت مبارک

      روزها ميگذرند و ماهها مي آيند... روزهاي يك رقمي، روزهاي دو رقمي، ماههاي يك رقمي و ماههاي دو رقمي... اعداد در بودن تو معنا مي يابند و هر روز كه مي گذرد، شهد زندگيمان با تو شيرين تر ميشود. زيبايم... امروز كه بگذرد یازده ماه است كه تو را داشته ام یازده ماهگي ات مبارك عشق دلنشين پاییزیم !   سلام دوستان عزیزم امروز اومدم از ریحانم بنویسم یرای تویی که قلبت پـاک است… برای تو می نویسم…….. برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست… برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست…...
27 آبان 1392

راه افتادن ریحان جان عزیزم به طور کامل

  روی نیازم کجاست؟سوی حسین است و بس قبله قلبم کجاست؟کوی حسیـــن است و بس بوی بهشت خدا از حرمــــش می دمد بوی بهشت خدا بوی حسیـــــــــن است وبس صدای نوحه باد می آید و خاک کربلا به خون رنگ ترین لحظه هایش نزدیک می شود تاسوعای حسینی تسلیت باد     سلامی دوباره به دوستان عزیزم امروز اومدم تا از جدیدترین پیشرفت دخملی بگم از دیروز یعتی 20 آبان 92 دخملم دیگه تقریبا اصلا چهار دست و پا نرفت و حتی برای مسیرهای کم روی دو پای خوشکلش وایساد و راه رفت و دیگه بزرگ بزرگ شد و کاملا مستقل شد قربونش برم که من بیشتر از خودش از این کارش ذوق کردم ولی تقریبا مشکلاتم از دیروز...
21 آبان 1392

ریحان جان و همایش شیرخوارگان حسینی

قيامت بي حسين غوغا ندارد "شفاعت بي حسين معنا ندارد" حسيني باش كه در محشر نگويند" چرا پرونده ات امضاء ندارد     سلام به دوستان خوب خودم و سلام به دخمل قشنگم 2 روزه وقت نکردم بیام آپ بشم و گزارش همایش شیرخوارگان رو بدم از اونجایی شروع میکنم که ریحان عزیزم زود خوابوندمش تا صبح برای رفتن به همایش اذیت نشه اما از شانس بد من به علت سرماخوردگی که یکدفعه سراغ دخملم اومد تا صبح صد دفعه بیدار شد و قر زد و گریه کرد و بینیش گرفته بود و نمیتونست شیر بخوره به هرحال صبح ساعت 7:30 موبایلم کوک کردم که زود به همایش برسیم عمه خانوم از شب گفته بود فردا صبح میبرمتون اما هرچی صداش کرد...
19 آبان 1392

ریحان و محرم

سلام دوستان عزیزم و سلام به تو دخمل قشنگم اول از همه شروع ماه محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر رو به همه شمادوستان عزیزم تسلیت عرض میکنم انشااله که بتونیم از عذاران واقعی آن امام همام باشیم   محرم رسید، ماه عزای حسین سینه‌ی ما می‌شود، کرب و بلای حسین کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه تا که بگیرم صفا، من ز صفای حسین   تو این چند روز که نبودم اتفاقات زیادی افتاد  اولین و مهمترین اتفاف این بود که  امروز یعنی پنجشنبه 16آبان برای اولین بار تونستی بدون تکیه به چیزی بایستی  قربونت برم عزیز دلم اینقدر از کار خودت هیجان زده شده بودی که چندبار دیگه ...
17 آبان 1392

ریحان جان در حالتهای مختلف

به خاطر قامت کوچک تو در دست های بزرگ من به خاطر لب های بزرگ من بر گونه های لطیف تو به خاطر مشت کوچک تو به دور انگشت سبابۀ من به خاطر تو به خاطر تو تمام قد؛ ایستاده ام...     سلام دخمل شیطون بلای خودم و سلام به دوستان گل خودم تو این پست تصمیم گرفتم عکسهای ریحانم در حالتهای مختلف بگذارم آخه میدونید دخمل قشنگم مرتب با لبهاش بازی میکنه و به شکلهای بامزه هنرنمایی میکنه و به قول معروف جلب توجه میکنه و خودش برای همه لوس میکنه مثلا تو این عکس لبهاش مثل غنچه جمع کرده و با حالت تعجب به همه چی نگاه میکنه این ...
12 آبان 1392

ریحان جان و سارینا کوچولو

تقدیم به گل همیشه بهارم ریحان جان با تو تقسیم میکنم , عشق کودکانه را حس خوب سادگی , یک بغل ترانه را با تو تقسیم میکنم , این بهار و صد بهار شور و حس بچگی , شوق عاشقانه را با تو تقسیم میکنم , خواب راحت شبم بی خیال زندگی , خنده زمانه را با تو تقسیم میکنم , فصل سبز زندگی رو به سوی آسمان , لذت جوانه را     می خواهم مانند کودکی باشم   تا بی خیال اتفاقات اطرافم باشم  کودکی که هیچ موقع عاشق نمی شود کودکی باشم تا حتی با یک بادکنک خوش باشم  تا به کسی وابسته نشوم.... تا مسیرهای طولانی را بدون دغدغه طی کنم.....       سل...
10 آبان 1392

ریحان جان و محمد امین خان

سلام دوستان عزیزم خیلی دلم برای همه همتون تنگ شده بود بالاخره دیشب با آقا جون و مامان جون ریحانه از یزد برگشتیم و الان فرصت پیدا کردم که بیام به وبلاگم سر بزنم مرسی که نظرهای قشنگتون دادین این مدت که نبودم اتفاقات زیادی افتاده بود که چند تا از اون ها رو تو پست قبلی نوشتم ریحان عزیزم واقعا دوست داشتنی و خوردنی شده یزد همه دوستش داشتن و شیرین کاریهاش زبونزد شده بود قربونش برم دیگه همه بیشتر از خودم دخملم تحویل میگیرن قربونت برم تعداد قدمهات خیلی زیاد شده ولی بازم میخوری زمین و هنوز نمیتونی کاملا مستقل راه بری دیگه اینکه تا صدای تلفن میاد به شکل خیلی بامزه میگی الو کیه؟؟؟؟؟؟؟چیه؟؟؟؟؟؟ و مرتب ا...
8 آبان 1392
1